معطل مانده
مهم نیست که عهد بستم تا زمانی که یه دوست خوب بیدا کردم حدیث کسا رو هر شب بخونم!! باور کنید حضور یه دوست همیشگی تو رندگیه من اولویته!!!
مهم نیست که کتابایی که بارسال از نمایشگاه کتاب گرفتم حتی یه دونه اش رو هم نخوندم مهم نیست که روز به روز دارم بسرفت میکنم!!
مهم نیست که برا یه همکلاسی غریبه میگم که تنهام که دلم برا هیچ کدوم از ادمای این کلاس تنگ نمیشه مهم نیست که بسری که دوست داشتم یکی دیگه رو دوست داره برایکی دیگه زبونش باز میشه برا یکی دیگه مهربونه!!!
یا حنی مهم نیست که بولی که برا خرید دوربین کنار گذاشته بودم همش خرج شد!!!
وقتی اطرافیان متهمم میکنن به اینکه خودم نیستم یا وقتی می خوان یه مثالی بزنن که دختره توش یه غلطی کرده میگن یه دختر اشنایی داشتیم چادری بود و با همه ی پسرای کلاس تیک میزد!! یا مثلا وقتی براشون تعریف میکنم که بعضی از مردا و پسرای ما براشون فرقی نداره که لخت باشی یا چادر سرت باشه در هر صورت یه جایی توی خیابون یا کوچه اذیتت میکنن و انواع و اقسام تیکه های جنسیشون رو تقدیمت کنن...و اونا در جواب میگن تقصیر اونا نیست، چون توی جامعه ما دخترای چادری از همه بدترن، برای همینه که به خودشون اجازه میدن اذیتت کنن!و با خودم میگن منظورشون به منه!!! خودشون میبینن که من اونطوری نیستم و نبودم!! چ قبل و بعد از این قضیه!!
یامثلا حتی متهمم میکنن که با تموم پسرایی که حرف میزنم حتما یه چیزی بینمون هست و نمی خوام بگم و پنهان میکنم چون می ترسم!!و میزارنش به حساب اب زیر کاه بودنم یا هرچیزی که ذهن خرابشون فکر میکنه!! و دقیقا همین جاهاست که فکر میکنم چرا باید این طوری باشه چرا هنوز ادما بر اساس ظاهر،شخصیتشون قضاوت میشه و یا حتی چرا هرکسی به خودش اجازه میده که راجب پوششت یا تغییر پوششت اظهار نظر کنه و فرقی هم نداره که استاد دانشگاه باشه یا یه عامه ی معمولی ....و یه عالمه ی چرای دیگه که باعث میشه روز به روز از خودم و اطرافیانم بیشتر متنفر بشم و گوشه گیر تر...
+بدترین اشتباه تو زندگی اینه که با ادمایی که هیچ شناختی ازشون نداریم صمیمی بشیم ،ممکنه بعدها به دلایلی از هم بدتون بیاد اونوقته که باید به زور به هم لبخند بزنید و هم رو تحمل کنید!!
+واقعا نمیفهم ادامه دوستی من با بعضی ادم ها چیه!!!
اما تو که خوابی نمی بینی حالم چقدر خرابه
لبخند
+ شروع به رابطه جدید خوبه ...منظورم از رابطه مطلقا رابطه با جنس مخالف نیست ینی می تونه اونم باشه ! منظورم از رابطه ادمیه که بفهمتت بتونی باهاش خوش بگذرونی و همیشه به بودنش اطمینان داشته باشی.به این یه مورد تو زندگیم شدیدا احتیاج دارم اونم دقیقا همین حالا!!
+به عنوان یک دانشجوی روانشناسی هنوز به هیچ روانشناسی مراجعه نکردم و از این بابت خیلی هم ناراحتم ...چون حس میکنم این بخش از زندگیم داره تبدیل میشه به یه بحران خاموش که تدریجی داره ازبین میبرتم.دلیل نرفتنم زیاده !! یکیش مثلا تنبلی و گسترده بودنمه یکیش هزینه ی بالای مشاوره است که البته به صورت رایگان هم می تونم از استادام کمک بگیرم که هیچ وقت جراعتشو بخودم ندادم!!!
یادمه یه بار صدای ضبط شدمو با ترس و لرز فرستادم برا یه برنامه وبلاگی،اونجا بود که صاحب وبلاگ ادعا کرد صدام شبیهه اون سنجابه بنره! و البته مامانمم نظرش اینه که رومخ ترین و گوشخراش ترین صدا در خونه متعلق به منه!!
+ بیدار موندنم تا این وقت شب از سر درس خوندن نیست بلکه بخاطر جزوه نوشتن یه درس کاملا مزخرفه که از فکر کردن به استاد گندش لجم میگیره:((